چرا "بوی باران" صدای اعتراض منتقدان را درآورده است؟
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۶۷۴۷۲۱
بیراه نیست اگر سریال بوی باران را یکی از پرانتقادترین سریالهای تلویزیون ایران در چندسال اخیر بنامیم. سریالی که از همان نخستین روزی که روی آنتن رفت، به نحو طعنهآمیزی با انواع و اقسام انتقادات مواجه شد. انتقاداتی که البته در روزهای اول موضوعی بیسابقه چون تغییر نام یک سریال درحال پخش را نشانه رفته بود و بعد هم تقریبا در هر دو سه قسمت به بهانهای نام این سریال را بر سر زبان انداخت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نخستین قسمتهای بوی باران که با نام «عروس تاریکی» روی آنتن رفت و در اتفاقی بیسابقه که بهقول یکی از تماشاگران «مرزهای سریالسازی رو فرسنگها جابهجا کرد» تغییر نام داد که بهعقیده کارگردان «این نام جدید با کلیت اثر سازگاری بیشتری داشت» این سریال درامی اجتماعی است به کارگردانی محمود معظمی و تهیهکنندگی محمدرضا تختکشیان. سریالی که اولش گفته شد در ٦٠ قسمت ساخته شده، ولی دیروز در خبری به بهانه معرفی سریالهای ماه محرم ١٥ قسمت رشد کرد و تبدیل به سریالی ٧٥ قسمتی شد. «بوی باران» داستان ازدواج یک دختر از طبقه پایین جامعه با پسری با اوضاع مالی خوب را روایت میکند که از همان ابتدا با بحرانی آغاز میشود که فرجامش قتل عروس است. وقتی بعد از قتل، نامزد سابق مقتول دستگیر میشود، خواهر متهم تلاش میکند بیگناهی برادرش را اثبات کند؛ که این خط داستانی در کنار خُردهداستانهای موازی که روایت میشود، آغاز دومینوی قتل و جنایت در این سریال است که انتقادهای بیشماری را موجب شده و مخاطبان تلویزیون در فضای مجازی حسابی از خجالت سریال درآمدهاند؛ تا آنجا که شماری از تماشاگران سریال توییت کنایهآمیز «ميترسم كارگردان بوی باران آخرش بياد بيرون ما رو هم بكشه» را بازنشر کردهاند و با راهاندازی هشتگی، کمپینی علیه این سریال ایجاد کرده و خواستار جلوگیری از ادامه پخش این سریال شدهاند. عدهای هم دل به همین توییتها و پستهای طعنهآمیز بستهاند که «بله، حتی همه حق دارن فیلم بسازن. ولی شما حق ندارید با یک علامت منهای ۱۸سال مضحک ناگهانی میانه سریال از شبکه ملی پخشش کنید»! خانواده نمونه!
کارگردان سریال البته خشونت زیاد و حواشی پرشماری از این جنس را رد میکند. محمود معظمی که بیشتر با سریال «شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد» شناخته میشود، میگوید: «در بوی باران ما مبحث آسیبهای اجتماعی را دنبال میکنیم، بهخصوص مباحثی درباره حاشیهنشینی، طلاق و اعتیاد.» کارگردان «بوی باران» درباره تلخی و تاریکی و خشونت فراوان بوی باران هم توجیهی مقبول در آستین دارد: «حالا اگر ما یک جامعه یا خانواده بیمشکل، عالی و درجه یکی را نشان دهیم که هیچ مشکل و غمی در عالم ندارند، درام و کشمکشی شکل نمیگیرد که برای مخاطبان جذاب باشد. در نتیجه ما با بحران قصه خود را شروع کرده و خانوادههایی که دچار معضل هستند را نشان میدهیم.» محمود معظمی هدف اصلی سریال را هم اینگونه خلاصه میکند: «بنیان یک اجتماع از خانواده شروع میشود. وقتی خانواده دچار بحران میشود، زندگی و تربیت افراد آن خانواده تحتتأثیر این بحران قرار میگیرد.» شهر بیقانون
یکی از جنبههای بحرانساز «بوی باران» نوع پرداخت این سریال به موارد حقوقی است. این چیزی است که مخاطب از سریالی که داستانی جنایی را روایت میکند، توقع ندارد. برای همین هم خیلیها به این موضوع اشاره کردهاند: «کاری به مزخرف بودن داستان سریال بوی باران ندارم که از مسلمات هست، بحث اینه که چرا اطلاعات غلط حقوقی مردم رو غلطتر میکنید؟! فاجعه اونجاست که عجایب حقوقی این فیلم رو نویسندگان سریالهای دیگه میبینن و میشه مبنای فیلمنامههای دیگه. چرا اینقدر فیلمها ایراد حقوقی دارند؟!» این موضوعی است که محمود معظمی آن را نمیپذیرد: «ما چه هنگام نگارش متن و چه زمان تولید سریال از مشاورانی در زمینههای مورد نظر استفاده میکنیم که تمام قسمتهای سریال توسط آنها خوانده و تأیید میشود.» این یعنی که کارگردان ادعا میکند ایرادی هم وجود داشته باشد، گردن مشاورانی است که باید گوشزد میکردند و این کار را نکردهاند. بوی خون
با اینکه محمود معظمی ادعا دارد که «ما تمام اصول کار کردن در تلویزیون را میدانیم و با توجه به آنها کار را آماده میکنیم» اما مروری بر بازتابهای رسانهای و مجازی سریال نشان میدهد که ظاهرا خیلی چیزها را هم نمیدانستهاند که چنین سریالی حاصل آمده است. سریالی که به باور بسیاری از منتقدان «ترکیبی از بالیوود، سریال ترکیهای، ژانر وحشت، ژانر معمایی و آببستنهای متداول سریالهای ایرانی» است. شماری از مخاطبان هم «بوی باران» را یک اثر مازوخیستی نامیدهاند و البته عدهای هم آن را بهانه کردهاند برای طنازیهای همیشگیشان: «میگن تو بهشت زهرا یه قطعه جدید زدن، اسمش رو گذاشتن بوی باران.» یا: «نگران کشتههای سریال بوی باران نباشید، اینا وایت واکر میشن فصل بعد برمیگردن.» و این یکی: «اول عروس تاریکی بود، بعد شد بوی باران، بعید نیست آخرش هم بشود بوی خون!» ناظر کیفی
در تمام سریالها و فیلمهای تلویزیونی کسی وجود و حضور دارد به نام ناظر کیفی. آیا اینکه انتظار داشته باشیم این ناظران علاوه بر نظارت بر پوشش بازیگران روی چنین مواردی هم دقت داشته باشند، توقع بیش از اندازهای است؟ قصد بر این بود این را از یکی از مدیران گروه فیلم و سریال بپرسیم. اما ظاهرا در این آب و خاک با پاسخگویان برخی از رسانهها روابط خصوصی با پاسخگویان برقرار کردهاند!
منبع: فرارو
کلیدواژه: بوی باران عروس تاریکی سریال تلویزیونی نقد فیلم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۶۷۴۷۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بیا در آغوشم؛ به یاد «حسین بختیاری» که بهار پر کشید
به گزارش مبلغ، روایت زیر دریافتی ادبی از اشعار روضه های زنده یاد «حسین بختیاری» است که به نقل از مجله خیمه منتشر شده است. حسین بختیاری، مداح جوانی که در تلاش برای زندهکردن سبک های قدیمی روضه خوانی بود و شعرهای خاصی میخواند. او در نوروز ۱۴۰۳ درگذشت. متن کامل این روایت ادبی را در این شب زیارتی امام حسین(ع) در زیر می خوانید:
قلبت ایستاد، «و قاف، حرف اول قلب است/ آنجا که نبض واژههای تو دلتنگ میشود»
بهار است و در خیابان بهار، سیل باران چشمها، قلب تو را میبرند تا حرم سیدالکریم. آنجا ایستاده در انبوه چشمهای بُهت زده و اشکهای خشکیده روی گونهها و بغضهای گلوگیر، پدرت میآید چنان که «الفِ قامت او، دال» و «همهٔ هستی او در کف گودال»؛ کسی ناله سر میدهد: «خمیده، خمیده، رسیدم به تو / شکستم، شکستم، دم جسم تو» همه بیاختیار، نوحه میکنند: «جوانان بنیهاشم بیایید…»
*
قلبت ایستاد، «و قاف، حرف اول قبله است/ آنجا که شعر تو آواز میشود»: «کفن که دست مرا بست، دست تو باز است/ و دست باز تو یعنی بیا در آغوشم»
کسی هست که بداند این بیت از کیست؟
آن واژهها، آن تک بیتهای تَرانگیز، آن تکههای طنیندار، موجی شدند جوشیده از جنازهٔ تو. جاری، میانهٔ امواج ناکجاهایی که هم حقیقتاند و هم مجاز. آن بیتها که خوانده بودی، باران شدند در آغاز این بهار: «مگر که صحبت ما، صحبت رفاقت نیست/ بغل بگیر مرا، احتیاج من بغل است»
می دانی، بعد رفتنت، این دلگویهات، مثل رنگین کمان، همهجا پخش شد که گفته بودی: «من کیفی که در خونهٔ امام حسین کردم و زندگیای که کردم، شاید پادشاهها نکرده باشن… اونقدر به من خوش گذشته…»
*
قلبت ایستاد، «و قاف حرف اول قاصدک است/ آنجا که شعر برای تو پرواز میشود»
صدایت بین «پیج»ها پیچید که خوانده بودی: «شعرهایم همگی درد فراق است، ببخش» ولی چه زود، از روزگار فراق گذر کردی و به دلبر رسیدی. چنانکه رفیقت سرود: «برادر رفتی و ما را غمی جانکاه میماند/ طریق وصل دلبر را، دلی همراه میماند»
*
قلبت ایستاد، «این واژههای عاریهای را ببین چه سان / در سوگ قاف عشق، چه بیبال میشود»
آنک، بذر جسمت را در آستان سیدالکریم کاشته اند. تا چشم کار میکرد، باران اشک بود که آبیاریات کنند. باز زمزمهٔ صدای این شعر روضهٔ تو بلند میشود: «من آخرش همه را میکشم به سوی حرم/ که عشق را سر هر کوچه جار باید زد»
«تا نگاه میکنی، وقت رفتن است»؛ که آن صدای کشیدهٔ تو، بندی از زیارت اربعین را درآیین کاشت جسم، فریاد میزند: «یا رحمة الله الواسعة و یا باب نجاة الاُمة»
همه کشیده و بلند میگویند: «یااااا حسین».
باز صدای تو در فضا میپیچد: «صد شکر میکنم که به لطف خدای خویش/ عمرم به روضهخوانی آن پاره تن گذشت»
*
قلبت ایستاد، «و قاف حرف اول قلب است/ آنجا که یاد تو تکثیر میشود»
* ابیات «و قاف» برگرفته از شعر زنده یاد قیصر امین پور است
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902086